در ماه مارس جو در حالی که به داستان مورد علاقه خواهران مارچ و چهار زن جوان که هر کدام تصمیم گرفتند زندگی کنند و زندگی

زندگی ایو سن لوران طراح مد مشهور از سال 1967 تا 1976، که در این مدت در اوج کار خود بود.

"جون" شانزده ساله پس از مرگ مادر خود، مدرسه خود را تغییر می دهد. او به کلاسی می رود که پسرعمویش "ماتیاس" در آن درس می خواند. همه پسران می خواند با "جون" قرار بگذارند اما او "اوتو"، ساکت ترین آنها را انتخاب می کند و...

دآرتانیان مجبور می شود برای نجات کنستانس که در مقابل چشمانش ربوده شده بود، با میلادی متحد شود. اما با اعلام جنگ و پیوستن آتوس، پورتوس و آرامیس به جبهه، رازی از گذشته اتحادهای قدیمی را از بین می برد.

زمانی که زوج دیگری در تعطیلات رومی به آنها ملحق می شوند، ازدواج شاد بین فردریک نقاش غمگین و همسر ستاره سینماش آنجل به سنگ می خورد.

سیاره‌نما سفر خواهرانی را دنبال می کند که اعتقاد بر این است که دارای توانایی ماوراء طبیعی برای ارتباط با ارواح هستند. آنها هنگام اجرای برنامه در پاریس با یک تهیه کننده فرانسوی رویایی برخورد می کنند.

سه خواهر و برادر، یک پدر و یک مادربزرگ تجارتی را در قالب یک نمایش عروسکی مسافرتی اداره می کنند. وقتی پدر می میرد، اعضای باقی مانده خانواده سعی می کنند میراث او را زنده نگه دارند.

«ماتیو» (پیت)، دانشجویی آمریکایی که در پاریس تحصیل می کند، با خواهر و برادر فرانسوی به نام های «تئو» (گارل) و «ایزابل» (گرین) آشنا می شود که مثل او، عاشق فیلم و سینما هستند. در حالی که شورش های دانشجویی مه 1968 در بیرون از آپارتمان آنان اوج گرفته، این سه دوست، رابطه ای غریب را برقرار می کنند …

دارتانیان، مرد جوانی از گاسکونی(شهری نزدیک به جنوب غربی فرانسه آن زمان)،در تلاش برای جلوگیری از ربوده شدن یک زن جوان توسط یک زن مسن مرموز و سرسپردگانش تقریبا تا دم مرگ میرود.پس از چندی او رهسپار پاریس می شود تا افرادی که قصد کشتن او را داشتند پیدا کند، در گیر و دار تلاش او برای پیدا کردن این افراد،او ناخواسته وارد جنگی می شود که آینده فرانسه در آن در معرض خطر است...

داستان فیلم به ماجرای تبعید کاپیتانی فرانسوی به اسم آلفرد درفیوز به جزیره شیطان در سال 1894 میلادی می پردازد.

این فیلم با ترکیب انیمیشن و اکشن زنده، داستان دختر نوجوانی را روایت می‌کند که در یک بحران بهداشت جهانی در خانه‌اش حبس می‌شود و بین رویاها حرکت می‌کند...

فرانسه، سال 1950. گابریل زن جوان و آزاد اندیشی می باشد که بتازگی ازدواج کرده و زمانیکه به رشته کوه های آلپ می رود عاشق مرد دیگری می شود.

یک زن و شوهر امریکایی به فستیوال سن سباستین می روند و درگیر جادوی این رویداد، زیبایی و دلربایی شهر و تخیل به کار رفته در فیلم ها می شوند.

اسماعیل دوست پسر جولی با او زندگی می کند."جولی" در عوض نگرانی برای زمانی که او با همکارش سپری می کند او را برای ملحق شدن به خودشان دعوت می کند.آنها با هم در خیابانهای پاریس قدم می زنند و خوش می گذرانند.اما مرگ به سراغشان می آید و.

داستان یعقوب استرر، یک کاپیتان دریایی، که با دوست خود بر سراینکه با اولین زنی که وارد آن کافه شود ازدواج کند، شرط بندی می کند.